گاه می ‌اندیشم

دانش نگار صبا فدوی

گاه می ‌اندیشم

دانش نگار صبا فدوی

گاه می ‌اندیشم

هر زمان که می‌اندیشیم و معنا را جستجو می‌کنیم، زیستن در جهان پدیدار را رها کرده ایم. پس «گاه هستیم، گاه می‌اندیشیم».

گمان می‌کنم بهترین کتابی که در حوزه معنای زندگی به زبان فارسی ترجمه شده کتاب مختصر و پرمحتوای «The Meaning of Life: A Very Short Introduction» به قلم تری ایگلتون (زاده 1943م) باشد که در سال 2007م  انتشارات آکسفورد آن را به چاپ رساند و در ایران، عباس مخبر آن را خوب و روان ترجمه کرد و انتشارات بان در سال 1396 چاپ نمود.

ابتدا مایلم مختصری درباره نویسنده پرکار کتاب –تری ایگلتون- چند سطری بنویسم؛ روشنفکر، منتقد و نظریه‌پرداز معاصری که در زمانی که مارکسیسم «افیون روشنفکران» بود (اشارهای به کتاب رمون آرون با همین نام) از مارکسیسم حمایت می‌کرد و باور داشت که آینده از آنِ مارکسیست‌ها است. با افول مارکسیسم در جوامع اروپایی، ایگلتون به انزوا گرایید؛ اما با مقداری عقب‌نشینی جایگاه خود را هم‌چنان میان روشنفکران اروپایی حفظ کرد، و امروز یکی از چهره‌های برجسته، و منتقدی تراز اول در بریتانیا است که پیکان نقد او بیشتر پست‌مدرنیسم و نظام سرمایه‌داری را نشانه رفته است؛ اما خود او اذعان دارد که هیچ مدلی بی‌اشکال نیست.

مایلم بخشی را به معرفی و بررسی آرای نقادانه او در آثاری چون «ایدئولوژی زیبایی‌شناسی»، «ابتذال خوش‌بینی» و «معنای زندگی»، اختصاص دهم و خلاصه‌ای از این آثار را در چند بخش ارائه کنم.

بنا بر نظریه‌ای، معنا مسئله‌ای است که به ساحت زبان تعلق دارد، نه اشیاء. معنا به شیوه سخن گفتن ما درباره اشیا مربوط می‌شود، نه ویژگی‌های خود آن‌ها که به خودی‌خود معنایی ندارند، و تنها در جریان گفت‌وگوی ما است که معنا پیدا می‌کنند. بنابر این نظریه، ما می‌توانیم با صحبت کردن درباره زندگی آن را معنادار کنیم؛ اما زندگی به‌خودی خود نمی‌تواند معنایی بیش از یک شیء داشته باشد.

بیایید همراه ‌این پرسش که «معنای زندگی چیست؟» بپرسیم که «چرا به‌جای آن‌که چیزی وجود نداشته باشد، چیزی وجود دارد؟» فلیسوفان درباره واقعی یا جعلی بودن این پرسش به دو دسته تقسیم می‌شوند؛ در حالی که برای عالمان الهیات غالباً چنین نیست و اغلب آن‌ها «خداوند» را پاسخ این پرسش می‌دانند دلیلی که باعث شده به‌جای هیچ چیز، چیزی وجود داشته باشد. شاید این مطلب همان چیزی باشد که ذهن لودویگ ویتگنشتاین را به خود مشغول می‌داشت هنگامی که می‌گفت: «آن‌چه رازآمیز است، نه چگونگی وجود جهان بلکه خودِ وجود آن است».

پیش از او فریدریش نیچه همین مسئله را این‌گونه مطرح کرد که دستور زبان مانع نجات ما از دست خداوند است چون زبان ما امکان ساخت اسم‌ها را فراهم می‌سازد و زمینه پذیرش این فکر را نیز پدید می‌آورد که نوعی اسم‌الاسماء به‌ نام خداوند وجود داشته باشد که شکلی از جسمیت‌بخشی به زبان است، و شاید زبانِ ابرمرد آینده بتواند دستور زبانی انسانی باشد که در آن جسمیت دادن امکان‌پذیر نیست؛ می‌توان دیدگاه نیچه را که نام‌ها جسمیت پیدا کرده‌اند را به واژه «زندگی» در جمله «معنای زندگی چیست؟» تسری داد. دیدگاهی که پس از او ژاک دریدا آن را پرورد و با نگاهی بدبینانه بیان داشت گه توهمات متافیزیکی ریشه در دستور ساختار زبان ما دارند و نمی‌توان آن‌ها را از میان برد، و فیلسوف باید بی‌وقفه در حال جنگیدن با آن باشد، جنگی که ویتگنشتاین آن را نوعی زبان‌درمانی linguistic therapy، و دریدا آن را ساختارشکنی deconstruction نامید.

بی‌شک همه این پرسش‌ها ما را به معنای زندگی نزدیک‌تر نمی‌کنند؛ اما پرسش ها ارزش بررسی کردن را دارند؛ زیرا ماهیت پرسش در تعیین پاسخی که می‌توان به آن داد اهمیت دارد. به عبارت دیگر این پرسش‌ها هستند که دشوارند نه پاسخ‌ها.  کارل مارکس به‌گونه‌ای مبهم به درک این نکته رسید که انسان‌ها تنها مسائلی را مطرح می‌کنند که می‌توانند آن‌ها را حل کنند. شاید معنای این دریافت آن باشد که چنان‌چه دستگاه مفهومی لازم برای طرح یک پرسش را داشته باشیم، وسایل لازم برای رسیدن به پاسخ آن را نیز در اختیار داریم؛ زیرا پرسش‌ها در خلاء مطرح نمی‌شوند؛ و در هر مقطع معینی از زمان، طرح هرگونه پرسشی امکان‌پذیر نیست؛ البته این به معنای آن نیست که برای همه پرسش‌ها پاسخی وجود دارد اما به این فرض علاقه‌مندیم که هر کجا مسئله‌ای باشد باید راه‌حلی هم وجود داشته باشد؛ اما هم‌چنان پرسش‌هایی تا ابد بدون پاسخ باقی می‌مانند، شاید به این علت که برای انجام این کار نیاز تکاملی وجود ندارد یا واقعاً پاسخی برایشان وجود ندارد.

بنابراین ندانستن معنای زندگی می‌تواند خود بخشی از معنای زندگی باشد و زندگی ما در غفلتِ ما از معنای بنیادی آن ادامه می‌یابد. از نظر نیچه در کتاب زایش تراژدی، معنای حقیقی زندگی چنان وحشتناک است که نمیتوانیم با آن روبه‌رو شویم و برای تحمل آن نیاز به توهمات آرام‌بخش داریم: بدون افزودن مقدار زیادی خیال، واقعیت به‌تدریج متوقف می‌شود.

یکی از نیرومندترین پرسش‌های مربوط به معنای زندگی که راه حل خوش‌بینانه‌ای ندارد با عنوان تراژدی شناخته می‌شود و آماده است تا هولناک‌ترین پاسخها را در برابر آن بگذارد. در این صورتِ هنری که ریشه در فرهنگ یونان باستان دارد، زندگی شکننده، ظریف و به‌شدت آسیب‌پذیر است. تراژدی در قدرتمند‌ترین شکل آن پرسشی بدون پاسخ است که تعمداً ما را از تسلای ایدئولوژیک محروم می‌کند.

 

هایدگر در کتاب هستی و زمان بر این نظر است که انسان‌ها به‌واسطه توانایی به پرسش کشیدن وجودی خود، از سایر موجودات متمایز می‌شوند؛ زیرا شاید انسان تنها حیوانی باشد که همواره زیر سایه این ترس زندگی می‌کند که وجودش متناهی است. اگرچه حیوانات دیگر برای بقای خود و فرزندانشان نگرانند، اما به‌نظر نمی‌رسد که دچار اضطراب هستی‌شناختی ontological anxiety باشند، یعنی این احساس که موجودی بی‌معنا و زایدند.

یکی از مشخصه‌های بارز طیف اندیشه مدرنیستی، تصادفی contingent بودن وجود انسان است. این‌که وجود انسان فاقد زمینه، هدف، جهت و ضرورت است و به‌آسانی ممکن بود که نوع ما هرگز بر این سیاره ظاهر نشود. این امکان حضور بالفعل ما را از درون خالی‌ می‌کند و سایه همیشگی خسران و مرگ را بر آن می‌افکند. حتی در پرنشاط‌ترین لحظات‌مان، به‌طور مبهم بر این واقعیت آگاهیم که زمین زیر پای‌مان سفت نیست، و آن‌چه هستیم و انجام می‌دهیم بر شالوده محکمی قرار ندارد. این آگاهی می‌تواند بهترین لحظات‌مان را مخاطره‌آمیز یا از بنیاد بی‌ارزش کند. این دیدگاه در میان فیلسوفان سده دوازدهم طرفداران زیادی نداشت؛ زیرا از دیدگاه آن‌ها وجود انسان بر شالوده محکمی به نام خداوند استوار بود؛ اما حتی برای آن‌ها نیز این امر به‌معنای آن نبود که وجود ما در جهان ضرورت دارد؛ زیرا خدا فراتر از آفریده خویش است و به او نیازی ندارد.

بنابراین می‌توان گفت جست‌وجو برای معنای زندگی، برای انسان‌ها یک امکان دائمی است. در واقع بخشی از آن چیزی است که ما را به مخلوقی که هستیم تبدیل می‌کند. از دیدگاه یک دین‌دارِ دوران باستان پرسش درباره «معنای زندگی چیست؟» می‌توانست به اندازه پرسش «آیا به خدا اعتقاد دارید؟» عجیب باشد. این پرسش برای چنین فردی معطوف به موضعی عملی بود و نه یک قضیه فکری، پرسش درباره یک رابطه بود، نه کسب نظر. بنابراین شاید به‌دعوی هایدگر، انسان‌های پیشامدرن کم‌تر از انسان‌های مدرن، زیرسیطره پرسش معنای زندگی قرار داشتند. چرا که نه تنها باورهای دینی آن‌ها مهیای طرح این پرسش نبود بلکه تجارب اجتماعی آن‌ها نیز چندان معضل‌آفرین نبود، در این دوران دین و اسطوره حضور دارند که راهنمای مسائل اساسی باشند.

 در دوره پیشامدرن این فکر که شما می‌توانید معنای خاص زندگی خود را داشته باشید که با معنای دیگران متفاوت است، طرف‌دار چندانی نداشت؛ زیرا کارکرد معنای زندگی شما در دل یک کلیت بزرگ‌تر قرار داشت؛ و این حس که معنای زندگی شما کارکردی از یک کل بزرگ‌تر است، به‌هیچ‌وجه با حس قاطع «خود بودن» سرسازگاری ندارد. اگر فرهنگ‌های پیشامدرن عموماً کمتر نگران معنای زندگی بودند، به‌نظر می‌رسد که این مطلب درباره فرهنگ‌های پسامدرن هم مصداق داشته باشد که در آن با شک در ایده‌های بزرگ و کلان، و سرخوردگی از مقوله‌های متافیزیکی، «زندگی» یکی از مجموعه‌ کلیت‌های بی‌اعتبار شده است و از ما خواسته می‌شود به چیزهای کوچک فکر کنیم و نه چیزهای بزرگ، و این دعوت در کشاکش میان سرمایه‌داری غرب و اسلام رادیکال شکل می‌گیرد: دو جبهه کم‌باوری و پرباوری.

برخی متفکران پسامدرن مانند ژیل دلوز حتی «معنا» را نیز اصطلاح مشکوکی می‌دانست؛ زیرا معنا چیزی است که نماینده یا جانشین چیز دیگری شده است و در دیدگاه پسامدرن، چیزها صراحتاً خودشان هستند نه نشانه‌های معماگونه از دیگری، آن‌چه می‌بینید همان چیزی است که دریافت می‌کنید.

در شیوه پیشامدرن، تفسیر جهان مصداق نداشت، و ما این روش را با اصطلاح تمثیل می‌شناسیم که در آن معناها آشکار نیستند و حقیقتی نهفته وجود دارد که معمولاً نوع اخلاقی یا دینی‌اند. اما اندیشه دوران مدرن از جهتی از این الگو جدا می‌شود؛ اما از جهتی نیز به آن وفادار می‌ماند. در این‌جا دیگر معنا، جوهر معنوی مدفون شده در ظاهر اشیاء نیست. اما ما هم‌چنان به کندوکاو نیاز داریم و یکی از نام‌های فعالیت کاوش‌گرانه، «علم» است که در پی آشکار ساختن قوانین و سازوکارهای پنهان عملکرد اشیاء است؛ اما در این‌جا نیروی دست‌اندرکار، طبیعت است نه آسمان.

ایگلتون، تری. معنای زندگی. 1396. ترجمه عباس مخبر، تهران: نشر بان.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی